خاطرات مرسانا و مهرسام در وب

اول از همه می خوام همین جا از مامان فری با سلیقه وبابایی احمد مهربون تشکر کنم بابت تمام زحمت هایی که برای این مراسم زیبا کشیدن....امیدوارم روزی برسه مرسانا جون بتونه گوشه ای از زحمت هاشون رو جبران کنه وقدر دانشون باشه در ضمن مراسن جشن دندونی همزمان بود با سالروز تولد من(12/3/91) خوب حالا بریم سراغ عکس ها گیفت ها که به رنگ های صورتی و نارنجی و زرد بودند.... داخل کارتش شعر زیر نوشته شده بود ودر کیسه ها هم اسمارتیز وباستیل دندونی بود   میز گیفت ها       فلش راهنما به سمت مراسم جشن دندونی ونمایی از درب ورودی   &n...

  در تاریخ ٦/١١/٩١ مامان فری عزیزو بابا احمد جون جشن قدم برای دخملی برپا کردن خیلی زیبا وباشکوه   از همین جا بر دستانشون بوسه میزنم ویک دنیا ازشون ممنونم ان شاالله که مرسانا نوه قدر شناسی باشه وقدر این همه مهربونی رو بدونه در ضمن تمام تزئینات هنر مامان فری جونه .... دختر گلم امیدوارم همیشه تو زندگیت ثابت قدم و جدی باشی .مصر قدم بردار و پات نلغزه که زندگی شوخی بر دار نیست. ورودی جشن     این هم پرنسس مرسانا     تزئینات           &nbs...

چه لطیف است حس آغازی دوباره ، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس ... و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن و چه اندازه شیرین است امروز ... روز میلاد ... روز تو ! عزیزم تولد مبارک.. عمر من تولدت مبارک       ثانیه ها , دقیقه ها , ساعتها و روزها به سرعت باد گذشتن دخترم ، پرنده بهشتی من، دوردونه قشنگ من ، یک ساله شد دلبندم.... تو این یک سالی که گذشت با هر گریه و بیقراریت بیقرارشدم و اشک ریختم و با هر لبخندت , خنده شادی در دلم سردادم و خوشحالی کردم و به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو ، بیداری کشیدم "ماما" گفتن تو برایم قشنگ ترین نغمه ایست که ...

  ١٩ ماهه که مادر ت شدم ! ١٩ماهه هر شب ، به تو نگـــاه کردم و چشمام رو بستم . ١٩ماهه به محــض بیدار شدنم تو بودی ، جلوی چشـــــمام . ١٩ ماهه شدم تو ، و کمتر مهسا ! 19 ماهه که عاشقی کردم با تو . 19 ماه بوسیدمت ، بوییدمت ، دیـــــدمت ! مدهوش تو شدم .     ممنون بابت این19 ماه هدیه ی بی نظیر ،  19 ماهه ی شیرینم . دوست ت دارم ، تا ته ته دنیا .  19 ماهگیت مبارک     ...

         پرنسس زیبای من ١٧ ماهه شدی وباز هم شکر شکوفا می شوی ومن شکوفاشدنت رو غرق لذتم... ...

سلام نازگلم ،شیرینی زندگیم ،پانزده ماه گذشت از روزی که اومدی و به خونمون مهربونی آوردی . و چه زود گذشت   انگار همین دیروز بود که من بیصبرانه انتظار می کشیدم بیای وبه زندگیمون عشق بیاری و تو اومدی و با دستای کوچیکت  هدیه کردی به من دنیای زیبای مادر بودن رو .من دارم می بینم قد کشیدنت رو خانم شدنت رو و این لذت بخش ترین چیز دنیاست . خدا رو شاکرم هر روز صبح چشامو که باز می کنم اولین چیز و اولین کسی و که می بینم تو هستی تو زیبای من که نفس کشیدنت به من امید میده.    با اینکه دلم می خواد زودتر بزرگ بشی ولی دلم هروز برای روز گذشته تنگ می شه    پانزد...

  لبخند زدی و آسمان آبی شد شبهای قشنگ مهر ،مهتابی شد پروانه پس از تولدت زیبا شد تا آخر عمر غرق بی تابی شد. دخترم،تاج سرم ١٤ ماهگیت مبارک.....     پ ن: مرسانا گلی در روز ٧/٨/٩١ برای اولین بار تونست خودش بدون کمک  به ایسته...قربون اون پاهای کوچولوت بشم     ...